مرا به ذهنت نه،به دلت بسپار…
من از گم شدن در جاهاي شلوغ هراس دارم…
چقدر راحت دروغـ میگفت کهـ عاشق چشاتمـ :|
چترهااااااااا
دیدی بعضی وقتها پیش میاد دور و بریات میگن دلم گرفته یا چه میدونم حال و حوصله ندارم؟؟؟...
من به هیچکی نمیگم....میدونی چرا آخه کسی باور نمیکنه...درد دارم...درد...
هر لحظه هر ثانیه دلم تنگه دلم گرفته....
چشمام که نگو اصلا انگار برای من نیست چون اشکام اراده ندارن...
نمیدونم برای چی ولی خیلی سخته...برای گذشته هاست یا برای حال نمیدونم...
عین بچه ای شدم که از تاریکی می ترسه....
هر چی که هست میخوام داد بزنم فریاد بکشم و یکی بیاد بغلم کنه ، همین...
به همین قانعم....شاید آروم بشم....
یه مخاطب خاص دارم
هر وقت حوصله ش سر میرفت اس میداد:
بوس!
منم جواب میدادم :
بوووووس
بوس
بوووووس
بعد میگف:
یه کوچولو بوس کردما قرار نشد تف مالی کنی منو!!؟!!
کلا آدم وسواسی بود!!
خیلی هم متوهم
ﻭ ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﺘﻦ !
ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ...ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ...ﻧﺒﻮﺩﻥ ...نخواستن ...
ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﯿﺎﻥ ﺳﻬﻢ ﻣﻦ ﻣوندن ﻭ ﺩﺭﺩ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺷﺪ ﻭ ﺳﻬﻢ ﺗﻮ
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺭﻓﺘﻦ!
ﮔﻔﺘﻢ ، ﻣﻦ شکاک ﻧﯿﺴﺘﻢ ... ﻭﻟﯽ حسودم !!
ﻭ حسادت ﺩﺍﺭﻡ ﺑﻪ ﻋﺸﻘﺶ ﻭ ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺭﻡ ...
ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ...ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ...
ﻣﺜﻞ ﻣﻦ ...
ﻋﺎﺷﻘﺖ ...ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ !
ﻭ ﺍﮔﺮ ﻋﺎﺷﻘﺖ ﻧﺸﺪ !! ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ِ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﯼ ﻋﺸﻖ ﺷﻮ...
ﻭ ﺑﺮﮔﺮﺩ !ﻭ ﺑﺪون!
ﮐﻪ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ...
ﻫﻤﯿﺸﻪ ...
ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺗﻮﺳﺖ...
هروقت از دستش ناراحت شدی فقط یه لحظه
به نبودنش یا نداشتنش فک کن
تعداد صفحات : 2